Discoverداستانهای وای دار: بیا با ما قهوه بخور | کتاب صوتی تقسیم
داستانهای وای دار: بیا با ما قهوه بخور | کتاب صوتی تقسیم

داستانهای وای دار: بیا با ما قهوه بخور | کتاب صوتی تقسیم

Author: RadioY

Subscribed: 788Played: 18,094
Share

Description

پادکست رادیو وای تقدیم می کند :

داستانهای وای دار محصولی از رادیو وای
در این کانال کتاب های صوتی ،رمان، قصه و داستان های جذاب رو برای شما روایت می کنیم.

لیست داستان های وای دار :

داستان اول: تقسیم (بیا با ما قهوه بخور) اثری از پیرو کیارا
(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)






🎧
بهترین کتابهای صوتی که بهتره هر آدمی بشنوه
بادبادک باز - آناکارنینا - مرغ دریایی - خداحافظ گری کوپر - مرگ ایوان ایلیچ - دل سگ - میخائیل بولگاک
اسلاومیر مروژک - توفان برگ - صد سال تنهایی - اتحادیه ابلهان - در رویای بابل - ریچارد براتیگان - زن در ریگ روان - کوبو آبه - هاینریش بل
سال بلو - کجا ممکن است پیدایش کنم؟ - هاروکی موراکامی - سه‌شنبه‌ها با موری - میچ آلبوم
محمود گلابدره‌ای - بهروز رضوی - صادق هدایت - بزرگ علوی - بهرام ابراهیمی - رضا عمرانی
عقاید یک دلقک - نیکولای گوگول - چشمهایش - شب پیشگویی - پل استر - جنایت و مکافات -
برادران کارامازوف - دنیای قشنگِ نو - آلدوس هاکسلی - الفبای فلسفه - نایجل واربرتون
تربیت اروپایی - مردی با کبوتر - غروب بتها - فردریش نیچه - آرتور شوپنهاور - ولادمیر ناباکوف
رودین - ایوان تورگنیف - هزار خورشید تابان - تنهایی پر هیاهو - بهومیل هرابال - ابله داستایوفسکی
زندگی من - نفوس مرده - خواب بزرگ - ریموند چندلر - ابلوموف - ایوان گنچاروف - کیمیاگر
بابا گوریو - اونوره‌دو بالزاک - دختر سروان - الکساندر پوشکین - جورج اورول - رابرت کیوساکی
آذرخش مکری ، دوپامین ، تکامل ، داروین ، آدام اسمیت ، کارل مارکس ، آلبرت انیشتین ، مدرسه زندگی ، مارسل پروست ، جا فکری ، ریچارد فاینمن
خاطرات یک گیشا - تاب صوتی آلن دوباتن - دبی فورد - انسان خردمند - ملت عشق - قلعه حیوانات
ناطور دشت - دو قرن سکوت - هری پاتر - من پیش از تو - دنیای سوفی - یوستین گوردر - آلبر کامو
بوف کور - وری - ژوزه ساراماگو - چهار اثر - فلورانس - میلان کوندرا - فرانس کافکا - جی دی سالینجر
اسکاول شین - شازده کوچولو - سقراط - افلاطون - ژان ژاک روسو - بربادرفته اثر مارگارت میچل
گتسبی بزرگ - اسکات فیتزجرالد - جُرج اورول - خوشه‌های خشم - جان اشتاین بک - خشم و هیاهو - ویلیام فاکنر
پرتقال کوکی - آنتونی برجس - ارباب حلقه‌ها - سالار مگس‌ها - ویلیام گلدینگ - گراهام گرین - ارنست همینگوی
به سوی فانوس دریایی - ویرجینیا وولف - هرگز رهایم مکن - کازوئو ایشی‌گورو - آدم‌کش کور - مارگارت اتوود
ماجراهای اوگی مارچ - سال بلو - تراژدی آمریکایی - تئودور درایزر - عشق - تونی موریسون - لولیتا
فیلیپ راث - سلاخ‌خانه شماره پنج - کرت وانه‌گت کورت ونه گوت گات - چارلز بوکوفسکی - جین ایر - شارلوت برونته
رسیدن به آرزوهای بزرگ - چارلز دیکنز - دافنه دوموریه - چارلی و کارخانه‌ی شکلات‌سازی - رولد دال
تس دوربرویل - توماس هاردی - محاکمه - سالار مگس‌ها - ویلیام گلدینگ - جوزف کنراد - شازده کوچولو - آنتوان دوسنت اگزوپری
پائولو کوئیلو - یوستین گردر - راهنمای کهکشان برای اتو‌استاپ‌زن‌ها - داگلاس آدامز - هنر شفاف اندیشیدن
هنر خوب زندگی کردن - رولف دوبلی - تئوری انتخاب - روابط از دست رفته - هنر ظریف بیخیالی بی خیالی

کلمات کلیدی:
جامعه‌شناسی اجتماعی تاریخی جغرافیایی ادبیاتی نجومی، بین سیاره‌ای، آموزشی، هراری، تاریخ جنون، استیون هاوکینگ، همه دروغ میگویند، تاریخ فلسفه، روانشناسی، تکاملی، هنر خوب زیستن، هنر شفاف اندیشیدن، شادی کافی نیست، آگاهی، رادیو دیو، چنل بی، رادیو مرز ، پاراگراف ، اسطوراخ ، ایستگاه فضایی ، هاگیر واگیر ( هاگیرواگیر )، رادیو چهرازی ، ناوکست ، واوکست ، راوکست ، چکش، بی پلاس، خلاصه کتابها ، کتاب باز، فلسفیدن ، رادیو واگن ، دکتر هلاکویی ، پرگار، لوگوس ، مستی و راستی ، پرچم سفید ، گیگ ، آلبوم ، رادیو دال ، رادیو کار نکن ، کرن ، سولاریس ، احسانو ، ، رادیو آفساید، سفر ، عامه پسند ، داستان شب ، درد و دل ، مولاناخوانی ، نگاتیو ، تد تاک ، دکتر هو فارسی ، وستروس ، میدنایت کست ، سکانس ، گوش فیلم ، ابدیت و یک روز ، پاراتک ، دموورژن ، تکامل ، کرونوس ، صلح درون ، وقت خواب ، چسب زخم ، سکوت بره ها ، کاکتوس ، فوتبال لب ، رادیو آفساید ، ترجمان ، استرینگ کست ، دیالوگ باکس ، صدای پرسپولیس ، تاریخ درباره موسیقی، کتاب صوتی، فیلم و سینما، فلسفه، طنز، زبان انگلیسی، فوتبال، اسطوره‌ها، کمیک، سفر، مغز
خاطرات خانه اموات - فئودور داستایفسکی -آنتون چخوف
لئو تولستوی - رومن گاری - گابریل گارسیا مارکز چارلی چاپلین
23 Episodes
Reverse
تا قبل از برگشتن امرنتزیانو و فورتوناتا از آلبیسولا جانشین تارسیلا در کتابخانه تعیین شده بود. راحت توانست در خانه به همه بقوبلاند که دیگر از آن کار خسته شده بود. برای خواهر هایش هم فعالیت های مختلف کلیسایی سنگین میشد. و هر چه بیشتر با زندگی شان در خانه ناسازگاری پیدا میکرد در نتیجه آنها هم آن فعالیت ها را یکی پس از دیگری کنار می گذاشتند. (رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
تارسیلا بعد از پانزده روز از لب دریا مثل یک دهاتی با چهره آفتاب سوخته برگشت. با دیدن خواهرهایش درجا فهمید که صدای ماجرا در نیامده و کشیش ارشد سکوت کرده بود. فردای آنروز متوجه شد که دکان پائولینو بسته است بعد از پرس و جویی معلوم شد که (رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
برای تارسیلا موهبت بزرگی بود که پارونتزینی آن شب به دیدنش نیامد. نوبت او بود اما ظاهرا گرما شوهر خواهرش را به این فکر می انداخت که خودش را کمتر خسته کند. به این ترتیب توانست همه شب را غلت زنان با این فکر به صبح برساند که پیامدهای ماجرا چه خواهد شد؟ تصمیم گرفت که (رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
پائولینو منتاستی یکی از بزهای گر ناحیه که هر دو کشیش خوب میشناختندش با چشم های بسته و صورت کبود افتاده بود و به نظر نمی آمد زنده باشد. دو کشیش درجا برگشتند و نفس باخته پا به فرار گذاشتند. تجسم اینکه حادثه چطور پیش آمده بود برایشان راحت بود اما فورا متوجه شدند که به همان راحتی نمیشد آن را برای دیگران و به خصوص پلیس توضیح داد.(رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
کشیش ارشد بعد از سه روزی که نامه ای بی امضا در جیبش بود هنوز هیچ چیز تازه ای دستگیرش نشده بود. چند نفری از زنان سنت پانکراتسیو و به خصوص یکی را که در میدان سنت اورسلا می نشست را زیرکانه به حرف کشید. صبح دوشنبه ساعت هشت وقتی که دختر خادم کلیسا کتابخانه را آب و جارو می کرد آنجا رفت و محل را از نظر گذراند. از همه تحقیقاتش فقط این را فهمید که تارسیلا بعد از ظهر پنجشنبه هم به کتابخانه می رفت. و دو ساعتی در را به روی خودش می بست و کار می کرد. نامه ی ناشناس بوی تهمت می داد اما اثبات درستی یا نادرستی اش چنان کار راحتی بود که نمی شد امتحانش نکرد. فکر چنان رسوایی ای کشیش را خیلی نگران می کرد(رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
عقد ازدواج پارونتزینی - تتامانتزی را کشیش ارشد صبح زود در کلیسای کوچک سنت کارلو در حومه ی شهر با تعداد کمی مهمان برگزار کرد. خواهرهای فورتوناتا، رئیس اداره ی امرنتزیانو و چند خویشاوند دهاتی اش به سرکردگی شوهر خواهرش که معاون بخشدار بود. به دنبالش ناهاری زیر آلاچیق رستوران کانته وریا داده شد و عروس و داماد را ماشینی از جمعیت جدا کرد و به میلان برد و آنجا سوار قطار رم شدند. با بلیط تقریبا مجانی که دولت برای ازدیاد نسل به همه تازه ازدواج کرده ها هدیه میداد. پانزده روز بعد برگشتند ولی ...(رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
 بهار زودتر از هر سال به دریاچه آمد روزها به وضوح بلندتر میشد. پائولینو که طرف های ظهر برای لذت آفتاب به اسکله می رفت از روی لبه سنگی خم میشد و مدت های طولانی به آب زلال چشم میدوخت که با لرزش موج های ریز ریزش دیواره ی کناره را نوازش می کرد.ولی(رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
تا قبل از عید میلاد پارونتزینی تاریخ عروسی را تعیین کرده بود.چتد روزی قبل از عید پاک وسط های ماه آپریل . در این حال تارسبلا و پائولینو بعد از ظهر پنجشنبه را وقت ثابت دیدارهایشان کردند. روزی بود که که کتابخانه تعطیل بود و تارسیلا طرف ساعت چهار آنجا می رفت ، در را از تو می بست و در باغچه را برای پائولینو باز میکرد. در سکوت به اتاق نمازخانه سابق میرفتند و خودشان را روی کاناپه بی پایه می انداختند با تب و تاب تکرار صحنه ای که(رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
فکر و خیال آن شب که محرک اصلی اش مقابله خصمانه با انتخابی بود که صورت گرفته بود عزم تارسیلا را جزم کرد و همان صبح فردا با پائولینو برای ساعت سه قرار گذاشت. با خودش میگفت حتی اگر کارم هرزگی باشد بهشان نشان میدهم که من چجور مردی را میتوانم ببرم به خانه. پارونتزینی سگ کیست؟ پارونتزینی باید کفش های او را پاک کند. اما بعد از ظهر (رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
سالهایی بود که در لوئینو و خیلی جاهای دیگر تازه قرن نوزدهم با تاخیر بسیار به آخر می رسید زمان گالیبالدی در چیزها و عادتها تداوم پیدا کرده بود.داخل حیاط ها و باغچه ها تازه پنجاه سال و حتی بیشتر راکد مانده و پاره هایی از قرن هفدهم و هجدهم هنوز زنده با خودش نگه داشته بود.اما(رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
تدارک ظهر یکشنبه در خانه تتامانتزی جو بی سابقه ای برقرار کرد.اولین بار بود که برای ناهار مهمان می آمد.سه خواهر حتی این سوال را هم پیش نکشیدند که مردم درباره شان چه فکری میکردند.دیگر بدون ترس به ماجرا پیش میرفتند و خودشان را به دست بادی سپرده بودند که کشتی شان را به سمت ساحل های ناشناخته میبرد. پارونتزینی با دسته گلی با سه رنگ گل آمد(رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
صبح فردا سه خواهر باغچه را وارسی کردند هیچ نشانه ای دیده نشد غیر از ته سیگاری در گلخانه که تارسیلا تنهایی پیدا کرد و با نوک پایی آن را پشت گلدانها انداخت. روز درازی بود که بی خواتبی شب قبل و هوای نفس گیری که به نظر می آمد همه باغچه را گرفته باشد سنگین ترش هم میکرد.انگار که شیطان واقعا از آنجا گذشته و پشت سرش ابری از گوگرد و قیر باقی گذاشته بود. فورتوناتا ساعت پنج به کتابخانه رفت(رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
اول همه تارسیلا از سر میز بلند شد گذشته از نگرانی های دو خواهرش دغدغه دیگری هم داشت. پائولینو که در نظرش مثل سایه شومی روی دیوار بلند خانه می پلکید .که سالیان سالیان رخنه ناپذیر مانده بود. دیواری که دیگر با ورود تقریبا مشروع پارونتزینی و به زودی با شبیخون شیطان در ساعتی که معلوم نبود حرمتش شکسته میشد. (رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
روز بعد پارونتزینی به نیایش جماعت آمده و پای ستون همیشگی ایستاده بود. وقت رد شدن سه خواهر بفهمی نفهمی سری تکان داد و با کمال احترام به مکان مقدس نگاهش را پایین انداخت . بلافاصله بعد از ناهار تدارک شروع شد. کامیلا از بقیه بیشتر فعالیت می کرد انگار بدیهی بود که بایگان اول برای او می آمد. در حالی که کامیلا سرگرم کار بود تارسیلا به باغچه رفت تا قدمی بزند. بی قرار بود، بعد از یک عمر زندگی به شیوه ای که انگار هیچ مردی در دنیا وجود نداشت در عرض فقط یک هفته دو مرد آمده بودند و در خانه اش را میزدند یکی روز و یکی(رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
هیچکس نمی داند در ذهن پارونتزینی در حالی که از شیب کوچه پوسترلا پایین می رفت چی میگذشت شاید هیچ چیز شایدم این یقین که همه چیز به خوبی پیش رفته و عملیات شروع شده باشد. روزهای بعد برای او بی مساله گذست اما نه برای تارسیلا که مدام در تناوب دلسردی و دلگرمی بود و گاهی دچار خشم و گاهی امیدوار می شد. روز چهارشنبه به این اطمینان رسید که...رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیاراشما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
در این حال یکشنبه دیدار نزدیک میشد، تا روز چهارشنبه تارسیلا توانسته بود که به دو خواهرش به قبولاند که آن دیدار چیزی عادیست و مناسبت هم دارد. اما چون دیگر انگیزه ای برای رویارویی با خواهرها نمانده بود با نزدیک شدن آن روز مقاومت روحی اش به شدت ته می کشید. جمعه که شد دیگر دم کرده بابونه برای آرام کردنش بس نبود، و روز شنبه برای آنکه بی تابی اش کم شود و خوابش ببرد مجبور شد مسکن بخورد.روز بکشنبه به نحوی غیر منتظره...رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیاراشما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
زندگی سه خواهر تغییری نکرد بعد از مراسم تدفین فورتوناتا به تدریس زبان فرانسه به دخترها ادامه داد، تارسیلا درِ پیانو را بست و اضافه بر کارهای خانه به کارهای باغچه هم پرداخت، کامیلا هم کار در دبیرستان راهبه ها را از سر گرفت. تارسیلا تنها دختری بود که بعد از مرگ پدر به ازدواج فکر میکرد در حالی که دو خواهر دیگررمان "تقسیم" اثری از پیرو کیاراشما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
میشد گفت که مانسوئتو تتامانتزی ملقب به "تتا" کار وکیل مدافع را فقط برای خودش می کند یعنی برای اینکه همسایه هایش رو آزار بدهد.همیشه با این و آن یا هرکسی که به او سلام نمی داد یا پشت سرش میخندید و یا دخترهایش را نگاه میکرد دعوا داشت. ولی کسانی هم بودند که او را به عنوان وکیل قبول داشتندرمان "تقسیم" اثری از پیرو کیاراشما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
پدرشان مانسوئتو تتامانتزی آبروی اسم کوچکش(مهربان) را می برد. از بس بد خشم و سگ اخلاق بود درجوانی در شهرداری کارمیکرد اما بعد از ازدواج کناره گرفته و با حکم رئیس دادگستری اجازه یافته بود که در دادسرا و دایره حل اختلاف وکالت کند. از آنجا که ازدواج کرده و سر و سامانی گرفته بود دیگر کلاهش را به قول معروف از میخ آویزان کرد و خانه نشین شد. بخصوص که بخت هم یارش بود و جا رختی خانه همسرش همیشه خالی می ماند چون دختر یتیم و بی کس و کاری بود(رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
لازم نشد، چون فردای همان روز در ساعت دوازده که از اداره بیرون می رفت او را درست جلوی در دید. در یک قدمی اش همان چشم، این دفعه نیمه بسته به او خیره شده بود و صورتش از عادت یا برای عشوه همیشه به حالت سه چهارم نیم رخ به او ساکن می ماند. امرنتزیانو متوجه شد کاغذی در دست زن است و از او پرسید که...(رمان "تقسیم" اثری از پیرو کیارا)شما رو به شنیدن یه داستان جذاب توام با طنز دعوت میکنیم..مطمئن باشید که از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد(این داستان به دوستان زیر 18 سال توصیه نمیشه)
loading
Comments (19)

Negin Shafaf

پس بقیش کو؟ چند قسمت دیگه داره؟

Sep 9th
Reply (1)

Negin Shafaf

پس بقیه دانستان کو؟

Sep 9th
Reply (1)

Eli Badiozaman

بقیه اش چی شد ؟

Aug 20th
Reply (1)

Cobi Nasiri

بقیه نداره؟؟

Aug 20th
Reply (1)

RadioY

داستانی پیچیده از رابطه یک مرد و سه خواهر با چاشنی طنز تلخ مثل قهوه

Aug 16th
Reply

Farahnaz Khaksar

درود و سپاس کتاب بسیار خوب با خوانش زیبا ادامه داستان تقسیم رو کی پخش میکنید تا فصل شانزدهم بیشتر توی کست باکس نیست

Aug 5th
Reply (1)

SheDlm

اشتباهات گفتاری بسیاری دارید متاسفانه. در عین حال که از داستان لذت می برم اون اشتباهات گفتاری وقفه کلامی ایجاد میکنه. مثلا ki برای ki. نه key برای ki?!

Aug 1st
Reply (1)

SheDlm

اَنحا.

Jul 23rd
Reply

shadi motlagh

osghofدرسته

Jul 17th
Reply

narges jabbari

مابقی داستان چی شد ؟

Jun 6th
Reply (1)

Mehran Jafarian dehkordi

خسته نباشین برای سلامتی که براتون جدید هستن کمی وقت بگذاریم کیفیت خوانش بیشتر میشه برای مثال کلمه کنتِس که اشتباه خوانده شد

May 18th
Reply (1)